عاطفه میرافضل
جلال آل احمد در سال 1302 در تهران متولد شد. وي در سال 1322 رسما عضو حزب توده شد و در كنار فعاليتهاي سياسي، در رشته ادبيات فارسي، موفق به اخذ دانشنامه ليسانس شد. در سال 1326 به استخدام وزارت فرهنگ درآمد. جلال، نويسندگي را از 16 سالگي آغاز كرده بود. عضویت او در حرب توده شكست و سرخوردگي برایش به ارمغان آورد اما نهضتي كه عميقترين تأثير را بر روحيه او گذارشت قيام 15 خرداد 1342 بود. بعد از اين كه جلال نسبت به روحانيت و به ويژه امام خمينيره اظهار علاقه کرد، ساواك او را مورد تهديد قرار داد و سعي كرد كه جلال را از روحانيت جدا كند. در سال 1347، جلال تهديد به مرگ شد. ساواك ميخواست كه وي را بدون سر و صدا از ميان بردارد. وی بدون هيچگونه سابقه بيماري در 46 سالگي دارفاني را وداع گفت. او نویسنده صاحب سبک و تأثیرگذاری است که کمتر نویسنده امروزی پیدا میشود که از او و ادبیاتش تأثیر نپذیرفته باشد. مقام معظم رهبری در بیانات متعددی در مورد او حرف زده اند. از جمله: «جلال آدم صریحی است، جایی که باید، فریاد میزند و جایی هم که حس میکند باید یقه کسی را بگیرد، حتما این کار را میکند. او خوب دیده و خوب فریاد زده است. او از اطرافیانش میخواست که بنویسند و خودش هم مینوشت. بعدها هم کتابهای او یادگاری شد برایخوب دیدن و خوب نوشتن. او سفرهایش را کتاب کرد از سفر به سرزمین وحی که او خود را نه کسی بلکه خسی در میقات میبیند تا سفر به سرزمین عزرائیل. او همه چیز را نوشته و حتی اشتباهات خودش را بیمحابا ذکر کرده و خیلی جاها حتی یقه خودش را هم گرفته است. اگر هر کس را در حال تکامل شخصیت فکریاش بدانیم و شخصیت حقیقی او را آن چیزی بدانیم که در آخرین مراحل این تکامل بدان رسیده است، باید گفت «در خدمت و خیانت روشنفکران» نشان دهنده و معین کننده شخصیت حقیقی آل احمد است. در نظر من، آل احمد، شاخصه یک جریان در محیط تفکر اجتماعی ایران است. تعریف این جریان، کار مشکل و محتاج تفصیل است. اما در یک کلمه میشود آن را «توبه روشنفکری» نامید. با همه بار مفهوم مذهبی و اسلامی که در کلمه «توبه» هست...