کد خبر: ۱۱۴۳
تاریخ انتشار: ۱۸ شهريور ۱۳۹۶ - ۲۱:۲۳
پپ
صفحه نخست » یار مهربان


دیدن جلد کتابی که رویش نوشته خاطرات فرمانده گردان حضرت ابالفضلعلیه‌السلام، آن هم با عنوان «آب هرگز نمی‌میرد»، به‌خودی خود آن‌قدر جذاب هست که آدم را ترغیب کند به خریدن و خواندن آن. شاید برای همین است که سراسر کتاب، بوی آن حضرت را به خود گرفته و راوی داستان هم، در دست‌نوشته‌ای که در ابتدای کتاب، خودنمایی می‌کند، چنین نوشته است:

از روزی که در ۶ سالگی روضه‌ی مشک و سقا را از پدرم شنیدم تا زمانی که دستم به داس و خوشه‌های گندم گره خورد، رد این بوی خوش را گرفتم تا به زیر علم عباسعلیه‌السلام رسیدم. اتفاقی نبود. در دفتر تقدیر الهی همه‌چیز حساب و کتاب داشت که با شروع جنگ تحمیلی و تأسیس یگان رزمی استان همدان ـ انصارالحسن علیه‌السلام ـ به نوکری گردان حضرت ابالفضلعلیه‌السلام منصوب شدم و تشنه آب، آب حیاتی که هنوز از مشک ابالفضلعلیه‌السلام می‌ریخت و به تاریخ آبرو می‌داد. و بعد هم با این جمله تمام کند که ما تشنه‌ی یک جرعه سخاوت هستیم مشک تو هنوز آب دارد عباس.

آب هرگز نمی‌میرد، آن‌چنان‌که اشاره شد، روایت خاطرات فرمانده‌ی گردان حضرت ابالفضلعلیه‌السلام لشگر انصارالحسینعلیه‌السلام استان همدان، یعنی سردار جانباز میرزامحمد سُلگی است. سرداری که نویسنده‌ کتاب، حمید حسام، در بیان خصوصیات فردی او نوشته است: سردار میرزامحمد سلگی فرمانده شهیدانی است که خون قلبشان را نثار حسینعلیه‌السلام کرده‌اند. او از تبار انصارالحسینعلیه‌السلام است و حاضر نیست سرمایه‌ گمنامی را در این دنیا با هیچ قیمت معاوضه کند. مشکل کار این‌جاست که او بیان خاطرات خود را نوعی «حدیث نفس» می‌داند و از نظر او باید همچنان مهر سکوت بر لب زد و گمنام ماند و این معامله یعنی عملکرد خود در ۸ سال دفاع مقدس را برای فردای خود و قیامت «یوم تبلی السرائر» گذاشت.

نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: