فاطمه اقوامی
باور برخی اتفاقات خیلی سخت است... یعنی دلمان میخواهد باورشان نکنیم، با خودمان بگوییم اینها همه مثل قصههای کودکیمان خیالی است... هیچ وقت پای هیولاها و دیوهای آن داستانها به دنیای واقعی ما باز نمیشود... اما گاهی لابهلای صفحات فراموششده تاریخ، به شرح کارهای دیوها و هیولاهایی به مراتب وحشتناکتر و جانیتر برمیخوریم و تمام تصوراتمان باطل میشود... آن هم دیوها و هیولاهایی از جنس خودمان... آدمیزادهایی که روح انسانیشان در گیر و دار کسب قدرت و ثروت گم شده و پرونده جنایاتشان هر روز قطورتر میشود... مثل داستان سرگذشت سردمداران کشوری که روزگاری آن را بریتانیای کبیر میخواندند و آنقدر بر هر گوشه جهان دستاندازی کردندکه معروف بود آفتاب در قلمروی حکمرانیشان هیچگاه غروب نمیکند!... ادعای خودشان این بود که میروند به جای جای جهان تا آبادانی برایشان به ارمغان برند اما اسناد و شوهاد تاریخی حکایتی دیگر دارد... حکایتی از بدبختی و نابودی ملتهای اسیر شده در چنگال آنها... حکایتی از جنایتهای متعدد که شنیدنشان مو بر تن آدم سیخ میکند...
قبلتر در مجله از دشمنی انگلیس، این روباه پیر استعمارگر با مردم خوب سرزمینمان گفتهایم ولی شاید ندانیم که ردپای او نه فقط در ایران بلکه در جای جای جهان دیده شده است و چهارصد سال تاریخ استعماری این کشور سرشار از داستانهای تلخ جنایت، شکنجه و نسلکشی است... 12 شهریورماه در تقویم کشورمان به پاس نام بزرگ مرد مبارزه شهید رئیسعلی دلواری روز مبارزه با استعمار انگلیس نام گرفته است به همین بهانه سری زدیم به صفحات تاریخ تا ببینیم این کشور بر سر ملتهای دیگر چه آورده است...
وقتی بربرها استعمارگر میشوند
در آن زمانهای دور در انگلستان اقوامی وحشی و بدور از تمدن زندگی میکردند که رومیان باستان آنها را بربر مینامیدند و برای در امان ماندن از توحش و یورش آنها دیواری به هادریان بین خود و آنها کشیدند. این اقوام قرنها مستعمره روم بودند و سالهای زیادی یورش کشورهای دیگر و جنگهای داخلی گریبان آنها را گرفته بود تا اینکه از قرن شانزدهم تجارت و دریانوردی در این کشور رونق گرفت و خیلی زود منافع حاصل از این تجارتها ابزاری برای استعمار دیگر ملتها به دست انگلیسیها داد. در طول دوران طولانی استعمار ملل مختلف، انگلیسیها با غارت ثروت کشورها از فلاکت و بدبختی به اوج ثروت و شکوه رسیدند و نام بریتانیای کبیر بر سر زبانها افتاد. نامی که در خیلی از کشورها یادآور جنایات بسیاری است و آثار شوم استعمارش از ذهن ملتها پاک نخواهند شد.
هلوکاست به سبک انگلیسی
سرزمین پهناور و پر منبع هند با موقعیت جغرافیایی عالی خیلی زود مورد توجه انگلیسیها قرار گرفت. در سال 1599 کمپانی هند شرقی تأسیس و پایههای سلطه استعماری بریتانیا بر این مناطق تقویت شد و تمام عملیات استعماری انگلیس با ملتهای جنوب آسیا از این طریق این کمپانی به راحتی صورت میگرفت. این دوران برای هندیها، آغاز یک دوره تاریک و وحشتناک بود. انگلیسیها برای هند یک برنامه اقتصادمحور بیرحمانه در نظر داشتند که در این برنامه آنچه اهمیت نداشت بومیان هندی بودند و این در سخن «وینستون چرچیل» نخست وزیر بریتانیا که گفته است «از هندیها متنفرم، آنها مردمی حیوانصفت با دینی وحشیانه هستند.» کاملا مشخص و واضح است.
انگلیس ابتدا از راه رابط اقتصادی و تجاری غارت خود را در هند آغاز کرد و کمکم زمینه نفوذ سیاسی در این سرزمین را فراهم آورد. «مایک دیویس» در کتاب «هلوکاست ویکتوریای متأخر» از قحطیهای مکرری که بر اثر سیاستهای استعماری انگلیس گریبان مردم هند را گرفت، داستانهای دردناکی را نقل میکند. به گفته او در این سالها بین 12 تا 29 میلیون هندی کشته شدند. قحطی 1770 بنگال وحشتناکترین این قحطیها بود که بیش از 10 میلیون هندی تنها در این ایالت جان خود را از دست دادند.
در تمام این قحطیها ردپای سیاستهای استعماری انگلیس به چشم میخورد. در اوج قحطی فقط 70000 تن برنج، از هند به انگلستان ارسال شد! زمانی که میلیونها هندی در اثر قحطی با مرگ دست و پنجه نرم میکردند دولت انگلیس به یک عملیات نظامی برای جمعآوری مالیاتهای عقبافتاده سالهای خشکسالی دست زد و پول حاصل از آن را که میتوانست جان هزاران نفر را نجات دهد خرج هزینه جنگ در افغانستان کرد! چرچیل بارها از رسیدن محمولههای کمکهای پزشکی و مواد غذایی برای کمک به مردم قحطی زده هند، جلوگیری کرد و آنها را به سمت سربازان اروپایی که هیچ مشکلی نداشتند، روانه میکرد. عکسالعمل او در برابر این قحطیها نیز به نوبه خود قابل توجه است. وقتی دولت دهلینو آماری از کشتار بیشمار مردم بر اثر این قحطیها برای او فرستاد، چرچیل تنها یک جمله گفت: « (اگر اینها واقعی است) پس چرا گاندی هنوز نمرده است؟»
«کشتار آمریتسار» از دیگر فجایعی است که توسط انگلیس در هند به وقوع پیوست. در سال 1919 دولت استعمارگر انگلیس قانون دولت را به منظور جلوگیری از شورش و مبارزه مردم هند تصویب کرد. این قانون به پلیس اجازه میداد که بدون محاکمه و بدون حکم قانونی و فقط براساس تشخیص شخصی محرکان و معترضان را دستگیر و حتی تا مدت نامعلومی زندانی کند. این قانون خشم مردم را به دنبال داشت و آنها دست به اعتصاب و تحریم محصولات انگلیسی زدند. در روز سیزدهم آوریل به منظور اعتراض و کسب استقلال در اجتماعی آرام در شهر آمریتسار گرد هم جمع شدند. «ژنرال رجینالد دایر» که به قصاب آمریتسار معروف است دستور داد همه مردم را به گلوله ببندند بدون اینکه حتی به آنها هشداری داده شود. این فرمانده انگلیسی حتی اجازه مداوای مجروحین و رساندن آب و آذوقه به آنان را هم نداد!
...