کد خبر: ۱۱۱۲
تاریخ انتشار: ۱۰ شهريور ۱۳۹۶ - ۱۷:۰۸
پپ
صفحه نخست » ایوان هنر


یکی از چالش‌های اصیل منتقدان با سریال نه چندان اصیل «ستایش» حین پخش فصل نخست، رویکرد محتوایی اثر در برخورد با ولایت پدربزرگ بود. این بحث خیلی فراگیر شد اما احدی از مدیران رسانه ملی در مقام پاسخ به انتقادات مطرح شده برنیامد و در نتیجه برای دهن کجی به تحلیل‌گران و اصحاب رسانه، فصل دوم سریال ساخته شد. در سریال «گمشدگان» راویان چند گام بزرگ‌تر برداشته‌اند و به بهانه آسیب شناسی اجتماعی، با معتاد نمایش دادن پدر و استفاده از الگوهای داستانی سریال آینه عبرت، پدر معتاد و دختر دم بختی که با اجبار پدر ازدواج می‌کند، ولایت پدر را به چالش می‌کشند. جالب اینجاست چنین الگویی طی بیست و اندی سال اخیر پس از پخش مجموعه آینه عبرت دائما در حال تکرار است؛ پدر معتاد و اجبار در ازدواج دختر با ساقی پدر.

و همواره در پس آسیب شناسی‌های مضحک سیما، این نکته از سوی مسئولان رسانه ملی همچنان بی‌پاسخ خواهند ماند که در سریال‌های ایرانی چرا پدر جایگاه سنتی و اعتبار گذشته‌اش را ندارد؟! چرا هر نوع هنجارشکنی اجتماعی در سینما وجود دارد باید مابه ازای در آن تلویزیون در اشکال مختلف نمایشی شود؟! این سئوالات نیز قطعا از سوی مدیران سیما بی‌پاسخ خواهد ماند و نکته مهم این است که مگر کسی در سازمان «پیر و فرتوت» صدا و سیما پیدا می‌شود که به سئوالات منتقدان پاسخ دهد؟!

رفتار مدیران رسانه ملی به گونه‌ای است که تمایل دارند اصحاب رسانه به درج خبر و ستایش از فعالیت‌های آنان بسنده کنند و این سئوال نیز کماکان بی پاسخ خواهند که سریال ابتر و نازل «گمشدگان» در چه فرآیندی ساخته شده است. چه چیزی در میان است که به عده‌ای تهیه‌کننده، کارگردان و نویسنده درجه چندم،کارت سبز تولید سریال‌های چندین قسمتی ضد مردمی و ملال‌آور، برای تولید اهدا می‌شود؟

در سطور پیشین به این مسئله اشاره شد که این سریال تفاوت‌های تماتیک و روایی خیلی عجیبی به بخش‌های از مجموعه «آینه عبرت» دارد. هیچ تعجبی ندارد وقتی که در یک مقایسه محتوایی درخواهیم یافت که بخشی از سریال «گمشدگان» با ظرافت خاصی از فیلمنامه آینه عبرت کپی شده است. وقتی زمینه چنین قیاسی پیش می‌آید درخواهیم یافت که دکمه خلاقیت را در رسانه ملی چندین سالی است که خاموش کرده‌اند و به جای حرکت و پویایی اصیل رو به جلو، تلویزیون در ارائه محتوا چند گام به عقب برداشته است و بعضی از مدیران فعلی سوار خودروی سفر در زمان شده‌اند و سعی در بازفرآهم آوری مجدد آینه عبرت دارند.

مشکل اصلی ارائه چنین محتواهایی، مدیران ناظری هستند که هیچگاه در جریان اصلی صدا و سیما با وجود بازنشسته شدن، همچنان گلوی رسانه ملی را چسبیده‌اند و قصد ترک سازمان را ندارند. از سوی دیگر نویسندگان، سازندگان و تهیه کنندگانی هستند که با این مدیران سال‌هاست ارتباط حرفه‌ای و کاری دارند و سال‌هاست بواسطه همین آشنایی، رسانه ملی با تیم‌های تولیدی یکسانی فعالیت می‌کند. در نتیجه فاجعه‌ای بسیار عظیم در رسانه ملی رخ می‌دهد و همان تم‌های تکراری دوباره در رسانه احیا می‌شود. با این تفاوت که قصه پدر معتاد و دختر دم بختی که قرار است توسط ساقی پدر شکار شود در جغرافیای تهران تکراری به نظر می‌رسد. به همین دلیل سازندگان، جغرافیای خود را به شیراز منتقل کرده‌اند که تا از دل چنین قصه‌ای فرار «ترنج» و طاهر از خانه را چاشنی سریال کنند. رندی توام با بلاهت جای بسی ستایش دارد که از تم تکراری اعتیاد، تم فرار دختران از خانه خلق می‌شود و توجیه نویسندگان چنین آثاری همواره آسیب شناسی اجتماعی است. در صورتیکه خالقان چنین آثاری به آسیب اجتماعی کلانتری دامن‌ می‌زنند و با دریافت یک مشت دلار، یک مشت کلیشه را به مردم تحمیل می‌کنند، در نتیجه مردم گزینه‌های غیر اصیلی دیگری را برای پر کردن اوقات فراغت انتخاب می‌کنند.

...

نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: