کد خبر: ۱۰۲۳
تاریخ انتشار: ۱۴ مرداد ۱۳۹۶ - ۲۰:۱۸
پپ
صفحه نخست » نمای نزدیک


فائقه بزاز

این تصویر یکی از ماندگارتارین تصاویر قدیمیه که من حس عجیبی نسبت به آن دارم. عکسی که شکوه تکرار نشدنی اعزام‌های مردمی را به ساده‌ترین شکل به تصویر کشیده است. من این عکس را گذاشته‌ام روی دسکتاپ لپ تاب تا هر موقع مشغول کار هستم نیم نگاهی به گذشته بیندازم و خستگی درکنم. من زیاد به این تصویر نوستالژیک خیره می‌شوم و تمام ریز و درشت‌هایش را از حفظم؛ پل معلقی که آن دورتر دو سمت خیابان قدیمی و پر دار و درخت را به هم وصل می‌کند و آن چراغ‌های برق سر به فلک کشیده با لامپ‌های درشت بیضی مانند، ذهنم را می‌برد سمت خیابان‌های با صفا و قدیمی 30 سال با مغازههای ساده ساندویچی و آبمیوه فروشی که حتی در روزهای اعزام هم صندلی‌هایشان پرمی‌شد برای یک خداحافظی گرم خانوادگی برای به یادگار ماندن سخت‌ترین لحظه‌ای که قرار بود عزیزی با دل خوش از خانواده‌اش جدا شود. مرد یک خانه می‌رفت که شاید بازنگردد و زن و فرزندانی که تنها تکیه‌گاهشان در زندگی را بدرقه می‌کردند، در جدالی میان احساس و اعتقادات، دل و عقل، عشق و منطق تمام بردباری خود را بدرقه راهشان می‌کردند تا دل مسافرشان مکدر نماند و تمام فکر و ذهنشان برود سمت جائی که به سویش رهسپار بودند.

...

نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: